سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شدهاى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کردهاى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونهاى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورندهاى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شدهاى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آوردهاى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
وبلاگ شخصی مهدی جمشیدی
RSS
|
صفحه اصلی
|
ارتباط با من
|
درباره من
|
پارسی بلاگ
سرنوشت کارتون هایی که میدیدیم چی شد؟!!
آقای سکسکه عمل کرده، میره سر کار و میاد و زندگیشو میکنه!
پت و مت دکترای مهندسی عمران گرفتند و الان جزو هیئت علمی دانشگاهند!
الفی دیگه از هیچی نمیترسه!
آلیس شوهر کرده، دو تا بچه داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده.
ایکیوسان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله!
بامزی یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!... شلمان هنوز هم خوابه!
پت پستچی بازنشسته شده و الان تو خونهی سالمندان منتظر مرگشه!
بنر رو یادته؟ پوستشو توی خیابون منوچهری 30000 تومن فروختن!
بالتازار و زبلخان آلزایمر گرفتن.
دامبو، پلنگ صورتی، پسر شجاع، خانوم کوچولو، گوریل انگوری، شیپورچی، یوگی و دوستاش همه توی یه سیرک بزرگن!
تام سایر حسابی باکلاس شده و موهاشو مدل جوجهتیغی درست میکنه!
تام و جری دو تا دوست صمیمی شدن!
تنتن توی یه روزنامه خبرنگار بود، الان تو یه شرکت تبلیغاتی داره فعالیت میکنه!
جیمبو رو از رده خارج کردن و بعد اجاره دادندش به ایران ایر !!
چوبین خیلی وقته که مادرش رو پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!
حنا خانوم دکتر شده، مادرش هم از آلمان برگشته کنارش!
خپل رو از باغ گلها انداختنش بیرون, اونجا یه برج 1000 طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش - خیلی لاغر شده!)
خانوادهی دکتر ارنست همسایه مونن، هر سه تا بچهاش رفتن خارج، همسر دکترخیلی مریضه!
رابینهود رو توی اسلامشهر گرفتنش - به جرم شرارت!- هفتهی دیگه اعدامش میکنن!
سوباسو و کاکرو قهرمان جهان شدن، خب که چی؟!
کایوت، بالاخره ردرانر رو گرفت ولی از شانس بدش آنفولانزای مرغی گرفت و مرد!
لوک خوششانس طی یه بدشانسی، اشتباهی تو یه صحنه قتل دستگیر شد و نتونست خودشو تبرئه کنه و الان هم سلولی دالتون ها شده!
مارکو پولو تو میدون راهآهن یه باقالی پلویی زده ، میگن کارش خیلی گرفته!
گربهسگ عمل کردن و جدا شدن!
ملوان زبل الان دیگه یه دزد دریایی معرف شده !
آقای پتیبل تو میدون شوش یه بنکدار کلهگندهس!
معاون کلانتر از بانک سرقت کرده تحت تعقیبه !
آقای نجار الان به جرم قطع غیرمجاز درختان تحت تعقیبه و وروجک هم قایم شده!
نظر دهید ()
نویسنده : مهدی جمشیدی
لیست یادداشتها
در آینده زندگی کن!
فقط یه راه هست که در مسیر قرار بگیری!
فقط یه راه هست که دانا بشی!
فقط یه راه هست که احمق نباشی!
با هیچ کس راز مگوی
[عناوین آرشیوشده]
اوقات شرعی
بازدید امروز:
15
بازدید دیروز:
100
مجموع بازدیدها:
223366
درباره من
مهدی جمشیدی
آرشیو
زندگینامه
مدارک علمی،کاربردی
سوابق و فعالیت ها
دست نوشته ها
اخبار مرتبط
خبر ها
خواندنی ها
سرگرمی ها
دانستنیهای روابط عمومی
کتاب سیر تا احمق
تکه های کتاب سیر تا احمق
دلونشته های من
اشعار
کتاب سیر تا روابط عمومی
حماغیسم
پشتیبانی و بروز رسانی: "تهران رسانه"