سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخن در بند توست تا بر زبانش نرانى و چون گفتى‏اش تو در بند آنى ، پس زبانت را چنان نگهدار که درمت را و دینار . چه بسا سخنى که نعمتى را ربود و نقمتى را جلب نمود . [نهج البلاغه]
وبلاگ شخصی مهدی جمشیدی
 
 RSS |صفحه اصلی |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
ای که به من میرسی از من تو نداری خبر

ای که به من میرسی از من تو نداری خبر

با من اگر تو من شوی خلوت خود سحر کنم

گوش به هر منی دهم کز منِ خود سخن کند

من که به هر منی رسم از منِ خود حذر کنم

با من اگر شوری رفیق با منِ من حذر کنی

من چو رفیق تو شوم با منِ تو سفر کنم

 

مهدی جمشیدی | پاییز 1399



نظر دهید ()
نویسنده : مهدی جمشیدی
باز مهر آمد زبانم باز شد

باز مهر آمد زبانم باز شد

شعرهایم تکه تکه ساز شد

زردی از روی طبیعت شد پدید

سبزیِ فصل وجودم باز شد

نطفه ای دیگر به جسمم شد فزون

مهربانی در دلم سرباز شد

دیگران شادند و میخندند ولی

ناله های سوز من فریاد شد

یک با چل سال دیگر جمع شد

کهنه سالی رفت و عید آغاز شد

 

مهدی جمشیدی / مهر 1399 / مصادف با چهل و یکمین سالروز به زمین آمدن



نظر دهید ()
نویسنده : مهدی جمشیدی
صلح نامه | ای که به من جسم عطا کرده ای

ای که به من جسم عطا کرده ای؛

راه نشانم بده

ای که به من روح عطا کرده ای؛

جاه نشانم بده

ای که به من نَفس عطا کرده ای؛

چاه نشانم بده

ای که به سر شور عطا کرده ای؛

زار نشانم بده

ای که به دل رحم عطا کرده ای؛

یار نشانم بده

ای که به عقل عشق عطا کرده ای؛

شاه نشانم بده

ای که به من جان عطا کرده ای؛

باغ نشانم بده!


صلح نامه (1) | ای که به من جسم عطا کرده ای | مهدی جمشیدی



نظر دهید ()
نویسنده : مهدی جمشیدی
لیست یادداشتها

در آینده زندگی کن!
فقط یه راه هست که در مسیر قرار بگیری!
فقط یه راه هست که دانا بشی!
فقط یه راه هست که احمق نباشی!
با هیچ کس راز مگوی
[عناوین آرشیوشده]